به گزارش صد آنلاین،حادثهای ناگوار در یکی از پمپ بنزینهای شرق تهران رخ داد که به قتل جوانی ۱۸ ساله به نام شاهرخ منجر شد. داستانی که با عشق و حسادت آغاز شد، به تراژدی ختم شد. شاهرخ که به دختر ۱۷ سالهای به نام پرستو علاقمند شده بود، خود را درگیر مثلث عشقی با رقیبی به نام آراد یافت که این ماجرا به نقطهای غیرقابل بازگشت رسید. اما این حادثه چطور رقم خورد و چه چیزی باعث این فاجعه شد؟ در ادامه، جزئیات این ماجرا و صحبتهای متهم به قتل، آراد، را مرور خواهیم کرد.
شاهرخ و پرستو، که مدتی بود رابطهای عاشقانه را آغاز کرده بودند، به تازگی به دلیل اختلافات از یکدیگر جدا شده بودند. پس از پایان این رابطه، پرستو با پسری به نام آراد، که هممحلهای آنها بود، وارد رابطهای جدید شد. در شب حادثه، پرستو به همراه آراد برای گردش در خیابانهای تهران سوار ماشین شده بودند، اما بنزین ماشین آنها تمام شد و آنها به ناچار به پمپ بنزین رفتند.
شاهرخ که با دوستش سوار بر موتور سیکلت بود نیز به طور تصادفی وارد همان پمپ بنزین شد و ناگهان پرستو را سوار بر ماشین آراد دید. خشم و حسادت لحظهای شاهرخ را فرا گرفت و او به سمت ماشین رفت تا با آراد درگیر شود. در این لحظه، آراد که از واکنش شاهرخ ترسیده بود، تصمیم گرفت جایگاه سوخت را ترک کند و پایش را روی پدال گاز گذاشت.
شاهرخ که نمیخواست اجازه دهد آراد و پرستو از دست او فرار کنند، از صندوق عقب ماشین آویزان شد و با تمام توان تلاش کرد که ماشین را متوقف کند. در همین حال، آراد با سرعت به رانندگی خود ادامه داد و حتی با حرکات مارپیچ و خطرناک سعی کرد شاهرخ را از ماشین دور کند. سرانجام، شاهرخ تعادلش را از دست داد و با شدت به زمین پرت شد. سر او به جدول برخورد کرد و به دلیل شدت ضربه، جان خود را از دست داد.
با این حادثه، پلیس تحقیقات خود را آغاز کرد و به سرعت دستور بازداشت آراد، راننده پراید، را صادر کرد. او مدتی بعد از حادثه به اداره پلیس رفت و خود را تسلیم کرد. آراد در اعترافات اولیهاش گفت که هرگز قصد قتل نداشته و تنها میخواسته از دست رقیب عشقیاش فرار کند. وی در گفتگو با پلیس گفت: «باور کنید قصد کشتن کسی را نداشتم. شاهرخ خودش روی صندوق عقب ماشین پرت شد و من ترسیده بودم. هرگز فکر نمیکردم که او از ماشین به زمین پرت میشود و جان خود را از دست میدهد.»
آراد پس از وقوع حادثه، از ترس فرار کرد و پرستو را به خانهاش رساند. او سپس به خانه عمویش رفت تا با او درباره اینکه چه کاری باید انجام دهد، مشورت کند. در آن لحظه، آراد نمیدانست که شاهرخ در اثر این حادثه جان باخته است. عموی او پس از شنیدن ماجرا، به آراد توصیه کرد که خودش را به پلیس معرفی کند. آراد در نهایت به اداره پلیس رفت و پس از فهمیدن مرگ شاهرخ، به شدت پشیمان و وحشتزده شد.
با دستگیری آراد، پلیس تحقیقات بیشتری را برای روشن شدن جزئیات این حادثه آغاز کرد. هنوز مشخص نیست که آیا آراد عمداً با حرکات خطرناک قصد کشتن شاهرخ را داشت یا این حادثه تنها نتیجهای از یک دوئل عشقی و واکنش احساسی در لحظه بود. قرار است آراد به زودی در دادگاه محاکمه شود و درباره اتفاقات آن شب توضیحات بیشتری ارائه دهد.
این ماجرا نمونهای تلخ از اثرات حسادت و روابط عاشقانه پرتنش است که میتواند به فجایعی ناگوار منجر شود. روابطی که بر پایه احساسات ناپایدار و تصمیمات عجولانه شکل میگیرد، میتواند زندگیها را ویران کند و خانوادهها را در شوک و عزا فرو ببرد. با دستگیری آراد و آغاز محاکمه او، جامعه امیدوار است که عدالت اجرا شود و این حادثه عبرتی برای دیگران باشد.